بنده منصور عالی .کوچیک شما هستم.کار خوبی کردی اومدی اینجا.اینجا قانون نداره راحت باش اگه دوس داشتی حتی سرپا جیش کن!!!!!

.

بچه مبتیم دیگه نع دوس دختر نع قلیون نع مشروب

خلــــــــــــــــــــــــــــــــــــاف سنگینم حموم رفتنه

دختــــرجون:
پســـری که دستشو بدون ترس همه جا دور کمرت حلقه میکنه،
پســری که موقع رد شدن از چراغ قرمز دستتو محکم تر میگیره،
پســـری که smsهاش کوتاه اما پر احساسه،
این پســـــــر
.
.
انقدر با این و اون بود که دیگه حرفه ای شده …
باید قیدشــــــو بزنی احساسی نشــــو الکی .

عاقا تازگیا رفته بودیم واسه داداشم خواستگاری
دیدیم عروس نشسته خیلی ریلکس با شلوار لی و تیشرت…
انقده پررو بود همش سیخ تو چشای هممون نگاه میکرد !!
مامانم توگوشم گف خوبه والا نه شرمی… نه حیایی… نه… همین جوری داشت میگفت که…
یهو دیدیم عروس با چادر از آشپزخونه چایی به دست اومد سلام کرد!!!!!!!!
دربهت و حیرت بودیم که …
هیچی دیگه فهمیدیم اون داداش عروس بوده!!

این پسرایی که یه روز بعد از دوستی به مخاطب خاصشون میگن خانومم دقیقا همونایین که روز اول مهدکودک به خانم مربی میگفتن خاله …

این دخترایی که با یه نم بارون “بوت” میپوشن هموناییَن که تو حراج ۶۰ درصد پارسال خریدن و تا الان لحظه شماری کردن که زودتر بپوشن !

سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.

بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ 

و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند...

او یکبار دیگرپرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: “بله”.

بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد.

“در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم!” همه دانشجویان خندیدند.

در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت:

در ادامه مطلب

گر بر سر نفس خود امیری، مردی

بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن

گر دست فتاده‌ای بگیری، مردی.